محل تبلیغات شما

سلام 

حدود 2 هفته از آخرین نوشته ام گذشته. تنها چیزی که تغییر کرده مقدار موجودی بانکمونه. رفتیم خیر سرمون باشگاه نوشتیم که مثلا دچار افسردگی نشیم بدتر شد. چون از پولش خیلی زورمون میاد . هر دو هفته یه بار که اس ام اس میاد اینقدر از حسابتون کم شد انگار که جونمونو میگیرن. تو مملکت غریب وسط این به قول مه لقا غریبه سگا فقط همینمون مونده که پولمونم تمومم بشه. 

از موضوع باشگاه که بگذریم ، هفته پیش تولد همسر جان بود. رفتیم دوتایی یه کیک کوچیک گرفتیم و وسط یه پاساژ با چندتا پیرمرد و پیرزن جشن گرفتیم. باحال بود. خوش گذشت. تو اینطور چیزا خیلی فرندلی و خوبن ولی موقع کار دادن بهت خیلیم ریسیست میشن. برای خونه هم کیک گرفتیم که مثلا دورهمی بخوریم.اما بعد از چند روز که نشد همه دور هم جمع بشن، آخر از ترس اینکه خراب بشه به زور یه 10 دقیقه اومدن و کیک و بریدیم و خوردیم. فرداش از یه جایی زنگ زدن به من برای کار که بیا مصاحبه. کورسوی امید که میگم همینه. بگذریم از اینکه کلی خوشحال شدیم و با کلی ذوق و شوق رفتیم و چقدر پول و انرژی خرج کردیم و . خلاصه آقای مصاحبه کننده ایرانی از آب درومد و گفت من در حد اختیارم کمک می کنم و منو به مرحله دوم رد می کنه. اما خانمی که به عنوان مدیر اصلی بود بعد از اینکه تماس گرفت و من نتونستم خوب حرف بزنم منو قبول نکرد. اینطوری شد که کورسوی امید خیلی زود خاموش شد.

چه رویاها که ندیدیم  

چه نقشه ها که کشیدیم . 

چه خونه ها که اجاره کردیم .

اما خوب عیب نداره. خدا بزرگه. همین هم کلی از روحیه از دست رفته مارو تقویت کرد. هفته بعدش مهدی دوتا قرار گرفت. البته یکیش مثل مصاحبه کاری بود اما خوب نتیجش مثبت نبود. ولی همینم کلی تجربه بود برای ما.

امیدوارم روزهای پیش رو پر از روشنی و امید و موفقیت باشه برامون.

روزگار بانو خانوم

بلاخره دنیا داره قشنگیاشو به ما هم نشون میده

یه کورسوی امیدی درخشید و تموم شد

یه ,کلی ,هفته ,خیلی ,رفتیم ,کیک ,از اینکه ,ها که ,اما خوب ,بعد از ,کورسوی امید

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Wrestling کتابخانه عمومی امام صادق(ع) اندان